حركت به كَم، به گُم، به تمام
به نيست شدنِ آبِ لاشه گوشت
و بخار خونابه در حرارتِ چند جهتي.
اقليم اين نواحي به جغرافيايِ ترَك مي رود
هوبَره تخم مي كند در حلق خُشك
از دهان، صداي سايشِ پَر جاي حرف
كه كم شده است كم كم.
مثلِ آب كه كم كم، مثلِ مِيل كه كم كم
مثل او كه كم كم.

مي رود از دست به كاسه سر، تَرك
صداي تقّه-تقّه-تَرك، جيغ، تقّه-تقّه-ترك.
بم و زير، هوبره مي خوانَد
بال مي زَند در گوش.
-صداي سايش پر-
شيپورِ اُستاشم سوت مي كشد
گوشه چِشم، هوبَره را مي پرّانَد؛ دوباره برمي گردد
چيزي از گوشه كم مي شود، حركت به كم
به گُم، به تمام
و نقطه نقطه نقطه هوبَره تخم مي كند
-تَرك روي هزار تخم-
هزار جوجه در حلق
تارهاي صوتي جاي كِرم مي بلعند
و ماهيچه لب هايم
شكل دهان ماهيانِ مرده در كوير
به خود مي گيرد.
ته مانده آب، بخار مي شود
و هميشه چيزي    از دست مي رود.